محل تبلیغات شما
این روزها با اینکه لذتبخش‌اند ولی در احساس غریبی سپری می‌شوند. این احساس غریب من دربارۀ همه چیز است. دربارۀ زندگی، مرگ، شغل آینده، کار الآن، ازدواج، عشق، پیشه و رویۀ زندگی‌ام. همه چیز. گمان می‌کنم خودم را نشناخته‌ام. نمی‌دانم قرار است چه کنم. به همین خاطر یکجور حس رهایی در من ایجاد شده، یک "هرچه بادا باد" یک "لب جوی نشین و گذر عمر ببین" و من هم لب جوی نشسته‌ام و گذر عمر می‌بینم! حالا هم که مدرسه تعطیل شده من کاری ندارم جز فیلم دیدن و کتاب خواندن، این حس

Predestination (2014) | فیلمی شگفت‌انگیز

هلن کلر چه دید؟ هلن کلر چه شنید؟

کتابی که بدون درد و خون‌ریزی خوانده می‌شود!

لب ,جوی ,گذر ,عمر ,یک ,هم ,گذر عمر ,لب جوی ,و گذر ,همه چیز ,عمر ببین

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شورای دانش آموزی دبیرستان طالقانی بروجن